negar nazi(nashmali atefe raha raha2 mahsa mahnaz shirin aram adrina sarina setare sheyton
مشاهده پروفایل
شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر
سلام عزیزم دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو
دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم. ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم. دارم میرم چون
یادمه روزی که بابام خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری اسمشو بیاری. یادته اون روز چقدر گریه
ودی می دیدی رنگ قرمز خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان! عزیزم دیگه نای نوشتن
پدر مریم نامه تو دستشه ، کمرش شکست ، بالای سر جنازه ی دختر قشنگش ایستاده و گریه می
داستان قشنگی بود سراسر غم و ناراحتی
ماجرای فوق العاده ای بود!منظورم فوق العاده تلخ بود!با اینکه هنوز باورنکردم که این داستان واقعی باشه اما بغض گلوموگرفته!اجازه میدی من این داستان رو تو وبلاگ خودم منتشر کنم!؟؟؟؟؟؟؟؟
مو به تنم سیــــــخ شــــــــــــــــد
سنگ زيبـا صنمي شيشة دل را چـو شكست
عاشق بي خبر از عشق به كنجي به نشست
گفتم اي عاشق غافل چه نشستي كه هنـــوز
اول راه بـود ، عشـق هميـن است كـه هســت
98756 بازدید
47 بازدید امروز
11 بازدید دیروز
95 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian